ک خلصهبسم الله الرحمن الرحیم-خاطرات-منطقه دهلران- امریکائی تشخیص داده بودندکه میتواندتمام مراکز نفتی جنوب محاصره کند مدت زیادی نفت دراختیار صدام باشد ویاانکه چاه های نفت را انچنان تخریب کند که سالها طول بکشدتا اماده بکار شود- خیلی درسکوت وتاریکی انجا بافاصله عراق کار میکرد وما مطلع نبودیم یک عکس هوائی کمی مسئله را روشن کرد-یک تمهدیدات سطحی انجام گرفت برای اطمینان خاطر به نظر میرسدیک تیپ از اصفهان که ان زمان درخشان ظاهر شده بود قرار دادوگفتند دستورعقب نشنینی ندارید- ویک نصفه تیپ هم از استان فارس که بخش کمی راپوشش میداد- بیسم عراق پیام د اد جان خوددرابردارید وبروید شصت موشک درلحظه روی شماخواهیم ریخت- وشروع به موشکباران کرد چهاربارقلع وقمع کردبطوریکه بچه ها روزه درروی زمین دراز کش بودند وشب به به یک کناره نیمتری میامدند ومیخوابدیند ونمیدانستیم موضوع چیست- تا دستور عقب نشنینی تاکتکی داده شده اطلاعاتیکه منافقیناز این واحد ها میدادند بی نظیر است دقت عجیبی داشت که بانقشه ای که بعد کشف شد مطابقت میلمتری داشت فارس دستور باز سازی نیروداد وتصفیه دقیق- وچون اصفهان دربسیارجاهای حساس نیرو ی اصلی بوددستور داده شد که فرس نیروبی اصلی منطقه باشد تا هفتاد درصد پوشش بسیار حساس را بعهده بگیرد وافراد حق ندارند سیمتراز جای خود تکان بخورنند وطرح حمله که بعد طرح کلی ایران شد طرح حله شخصیت عظیمالشان ایران جناب دکتر چمبران بود که شهید ظل انوار انرادرخدمت حضرت چمبران رحمت الله علیهدر کردستان یاد گرفته بود نام انرا جنگ سرخپوستی منظمگذاشته بود یا جنگ های چریکی ایرانی-ایشان برای من شرح داد ن یکدوره کوتاه باایشان دوره دیدم که به دستور امام راحل رحمت الله علیه میبایست فوری به کردستان برویم ما سوار هلی کوپتر بودیم هلی کوپتر درچجائی مارا پیاده کرد کهناگهان از کوه های اطراف کردها شروع کردند به ما تیراندازی کردند ومافقط بلدبودیم نظم را رعایت کنیم که کسی روبری کسی دیگری قرار نگیرد وهلی کوپتر هم بتواند درموازات ما تیراندازی کند ودرحالی که به سرعت به سمت هدف میدودیم تیراندازی میکردیم هلی کوپتر کمی از زمین فاصله گرفت وبه موازات ماتیراندازی میکرد وعقب وجل ومیرفت وکم کم اوج گرفت وبرگشت وهمن طورما شهید ومجروح میدادیم وجناب چمران باعده ای خیلی جلو بودند من به یک رودخانه ای چند وجبی رسیدم پشت یک سنگ سنگر گرفتم وشروع به تیراندازی کردم جناب چمران ویاران دراز کش روی دامنه کوه تیراندازی کردند- کرد ها فرار کردند هلی کوپتر امد مجروحین رابرد ومقداری مهمات وغذا برای ما اورد جناب چمران شهداد درصف سهتائی درطول منظم کرد وشروع کرده باانها دردلش صحبت کردودعا خواندند مابالافاصله را دوتائی دوتائی در راس کوه ها گذاشتیم ویک گودال نزدیک کوه من خمپاره سوار کردم وبرای روانه کردن بر سر قلعه ها وکوه های مقابل وپشت کوه زدن شروع به تیراندازی کردم سریع حضرت چمبران به نزدمن امد وفرمودند این گلوله ها از پول ان پیرزنی است ا زمعیشتزده است اسراف نمیکنم به اندازه تیراندازی میکنی- ومن گفتم- چشم من سه گلوله برای هرهدفی بیشتر نمیزنم ایا قوانین جنگ چریکی این است؟- ایشان فرمودند ما چاره ای جز این نداشتیم- واین کار –کار امریکا بود- من از ایشان سئوال کردمکه ارتش دراینموردچگونه عمل میکرد- ایشان گفتند که دوازده گروه میکرد وهرگر وه دوذخیره یکسان داشت واگر گروه دوم ذخیر درحد تخصصی نباشد نصف گروه باید باشد هلی کوپتر بر گشت وتعداد بیشتری بالای کوه برد وحتی بچه های قبلی به ارتفاعات بالاتری برد وشهدا را باخودبرد ومن مداوم دراین فکر بودم که نیم ساعت قبل ماباهم گفتگو میکردیم ومیخندیم وطبق یک نظمی همه با شهدا وداع کردیم وازانها خواستیم با اجازه امام زمان علیه السلام مارا یاری وکمک کننددریک خلسه عجیبی فرورفته بودم-ادامه دارد